حوالی پاییز 88
سلام
خدایا باز هم میبنی و می شنوی؟
من چرا هرورز باید بخاطر گناه نکرده جواب پس بدم؟ هرروز خدا بخاطر نیت پاک و صادقانه ام.....
گاهی فکر می کنم که چه لزومی داره تو اون بالا بشینی و هیچی نگی و بذاری هرکس هرکاری می خواد بکنه و هرحرفی می خواد بزنه؟
غیر ازاینه که با خون و دل و التماس تونستم درس بخونم و حالا با این رشته جدیدی که از پیدا کردنش خیلی خوشحال و از تو بسیار بسیار متشکرم و کلی ذوق می زنم (هومیوپاتی یه علم درمانگر بسیار جدید تو ایرانه که به درمان بسیاری از امراض غیر قابل درمان در طب رایج می پردازه. و.... هرکی می خواد بیشتر بدونه برام کامنت بذاره براش توضیح میدم)
بعد کسی که سالها داره بات زندگی میکنه نه فقط نتونه ببینه که تو داری درس می خونه و اجازه هم نده و هر هفته سر دانشگاه رفتن هم جر و بحث و بگو مگو داشته باشی و بعد تو هم نفهمی دلیل این هه مخالفت چیه و اون اصلا اهمیت نده تو چقدر ذوق می زنی و اصلا ادم به حسابت نیاره و تو چقدر احساس بدبختی میکنی؟
گاهی فکر می کنم برام مهم نیست اگه سر اون قضیه کذایی ترس از قرارهای پنهانی منه!!!!!!!!!!!!!!! که چون تو همیشه و هرجا بامنی اولا از اینکه قرار بذارم کسی رو ببینم ترسی ندارم و دوم اینکه تا لزومی نبینم کسی ارزش حرف زدن و دیدن داره اونو نخواهم دید سوم اینکه همسر محترم بدونه من عقل و شعور دارم و انقدر می فهمم که اصلا چنین کاری کنم که اصلا چه معنی میده من بخوام چنین غلطی بکنم
خدا تو بگو چیکار کنم متشنج و عصبی و .... اصلا حالا که تو هیچی نمیگی منم قهر قهر قهر تا روز قیامت. با تو و اون عزیز جون جونیت هم قهرم.