سلام
یه سلام کوتاه.گرفته و زمستونی مثل مثل حال خودم.ابری.ابری سنگین که حتی اجازه نمیده روزنی از امید به چشم بیتاب و خاک گرفته من بتابه
خستم.خیلی خسته.انگار .....ولش کن.اینجا هم دیگه نمی شه حرف زد.
راستی چرا همه دلشون می خواد حرف راست بشنون و ادعای صداقت صداقتشون گوش فلکو کر کرده و خودشون نمیدونم به اجازه کی به خودشون حق می دن هرچی ......بازم ولش کن
خوب از خودت بگو.از خودت که رویای شیرین منی.بهتره بگم از رویای شیرین من بگو که هروقت می گی دنیای من پر از نشاط و شور میشه با همه خستگی های قلبم.....
پس بیا چون تا حالا نمی دونستم مرهم زخم به چی و کی میگن ولی الان می دونم که برای من یه مرهم وجود داره و اونم تویی. خدای عزیز من