بنویسم یا ننویسم کسی به نمیدونم کجاشم حسابم نمیاره یه سراغی حالی احوالی بگیره
از ترس اینکه حس حسادتم قلبمه بشه بزنه بیرون که این وبلاگ چرا اینقدر خواننده داره به همین چندتا دوست بیوفا بسنده کردم ولی خداییش اینجوری هم یه جورایی آزادی بی حدو حصری تو نوشتن داری که خدا میدونه هرچه میواهد دل تنگت بگو و مجبور نیستی اونجور باشی که دیگران در تو سراغ دارن هیچ ربطی هم به دورویی نداره ها همه آدمهها یه دورن دارن که راز سر به مهره و بر همه پوشیدس. و افسوس میخورم به حال ادمهایی که وانمود میکنن غمها و غصه هاشون همین یکی دوروز دنیاس.