خداوندا
تو می دانی بجز وصلت نمی خواهم
دیر گاهی است که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غمها شده ام
دگر ایینه زمن بیخبر استکه اسیر شب یلدا شده ام
من که بیتاب شقایق بودم همدم سردی یخها شده ام
نه این نیز بگذرد.خدایا به امید لطف و کرمت سربلندم کن
مثل ابراهیم که در آتش شد و سربلند بیرون امد
مثل سیاوش که از آتش گذشت و سربلند بیرون آمد
نه مثل حسین سرور آزادگان که در آتش شد و سرافراز بیرون آمد
مرا دیاب که خسته و غریبم
به حق همه خوبان و به همه همه غریبان و در راه ماندگان
من که کمترینم
و تو بهترین و بیشترین
خودم را به تو سپردم