دل به دریا می زنم شاید تمنایم کنی
دست دل می شویم از شادی مگر یادم کنی
می شوم دیوانه از دیوانگی دم می زنم
شاید از خوشبختی ام با من هم آوایی کنی
من نوازم گوش خود هردم به سیلیهای عشق
می شود با بوسه های گرم شیدایم کنی؟
بردم از یادم تمام خویش خویش
شاید از لطف و کرامت با گدا خویشی کنی
شاعر:باربارا