نمازگزار محبّت فرشتگان و هدایت وایمان و نور معرفت دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
انتظار اهورایی
د نده چپ
دوشنبه 88 اسفند 10 , ساعت 10:17 صبح  

با اینکه گفته بود نری بهتره ( ولی من که می دونم ته دلش می گفته اصلا نباید بری) ولی دلم نیومد که دل مامان را بشکنم هرچند بهش گفتم نمی تونم مستقیم بیام اونجا و طفلی قبول کرد ولی باز زنگ زد که بیایید این همه غذا پختم و نتونستم بگم نه. و می دونستم اگه دخترک رو ببرم خونه تا شب که بریم نمایشگاه دیوانم می کنه .ترجیح دادم ببرمش خونه مامان شاید با بودن اونا کمتر بهانه بگیره و مغز سرمو کمتر سوهان بکشه که البته همچنان زنجره موره هاشو ادامه داد. انقدر خسته بودم که نفهمیدم چطور خوابم برد و وقتی بیدار شدم 6 عصر بود و گفتم الانس که صداش دربیاد که چرا هنوز خونه نرفتید و مگه تو نگفته بودی فقط میریم برای ناهار و زود برمی گردیم ! دخترک مثل همیشه با گریه و زاری مجبورم کرد ببرمش سمت نمایشگاه که دیگه مطمئن بودم جمع شده چون دیروز روز آخرش بود تازه بلیطهارو هم نیوورده بودم .اینم یه بهانه جدید برای گریه ای جدید. که من خنگ نباید به بچه ی گفتم و گفتم. راه افتادیم پیاده با اون کفشهای بدقلق که می دونستم افاده ای هستن و با دوقدم اضافه تر می افتن به جون پاهام و زخم و زیلیشون می کنن. و همینم شد

نمایشگاه هم که تعطیل بود و حالا بایدبرای جبران مافات می رفتیم پارک که خانم یه چرخی بزنه  و تابی ، سرسره ای سوار بشه  و پاهای من یه سوزی می زد که نگو. ونهایتنا با خرید یه عصای نورافشان و پفیلا (‏به منظور رشوه جهت ترک زودتر پارک که داشت شلوغ میشد و ساعت بی انصاف که 8 رو نشون میداد و ترس نصفه نیمه بنده حقیر از غیض شوهر)‏ همون راه رو نصف پیاده و نصف با اتوبوس رفتیم خونه و تازه خانم هوس کرده بود بمونه که بعد از اینکه کلی قربون صدقه و دلیل و برهان افاقه نکرد مجبور شدم صدامو بلند کنم که اگه بابات بفهمه دعوامون می کنه

حالا بیا درستش کن و دخترک  دادو هوار میکشید که حالا که خودش نیست چرا به ما میگه باید برگردیم پس خودشم باید همین الان بیاد خونه. شما بودید چیکار می کردید وقتی یه روز هم بابا و هم دختر هردو  از دنده چپ بلند شده باشن؟


نوشته شده توسط باران | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

انتظار اهورایی

باران
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 48 بازدید
بازدید دیروز: 3 بازدید
بازدید کل: 61550 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

انتظار [46]
عصر نوشتن [9]
خیال سبز [54]
[آرشیو(3)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
رومانتیک[4] . هویت[4] . وحشی[2] . طبیعت[2] . حرف کلیدی ندارم[2] . مرهم[2] . عشق و نفرت . زخم . برزخ . بهشت و جهنم . بیم و امید .
نوشته های پیشین

دی ماه
بهمن ماه
اسفند ماه
خرداد 1387
اردیبهشت 1387
فروردین 1387
مرداد 1387
شهریور 1387
بهمن 1387
آبان 1388
آذر 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
اردیبهشت 89
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
لوگوی وبلاگ من

انتظار اهورایی
لینک دوستان من

گل سرخ
پرسش مهر 8
عشق الهی
زن بودن ممنوع
هر آنچه که شما میخواهید...
بانو بلاگ
سیب سرخ
آسمان عطش
مسایل جنسی

سپیده و فرید

روزنگار خانم شین
گیس طلا
گلمریم
روزا
آیدا
ترگل
نیلوفر
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

رهایی
زیرلبی های مادرانه
چشمامو میبندم و تو منو راه ببر...
خدا به همرات
حسودانه
یعنی میشه؟
تنهایی
باز هم تو
فریاد فریاد
ظلم شاخ و دم نداره
آرامش درون و طوفان برون
[عناوین آرشیوشده]