هرچی هم اولش با خودت شرط و بیع میکنی که داری برای دلت خودت می نویسی و انتظار خواننده و ازین حرفا نداشته باش باز هربار که باز می کنی و میبین نه خواننده ای داشتی و به طبع نه نظری حرصت درمیاد
هرچی هم از خودت میخوای بنویسی باز از حرص حرفت نمیاد
و دلخوشی هرروزم اینه که به دوستای جدید ناشناختم سر بزنم خانم شین ، گیس طلا، ترگل، رزا، ایدا ، گلمریم که قصد دارم ندیده و نشناخته درمورد شخصیت هرکدومشون نظر بدم (البته از روی نوشته هاشون)بعد خودم کلی کیف کنم و شاید اونا خوششون نیاد ولی در عوض کلی حرف پیش میاد برای گفتن. وای چه فکر جالبی پس شروع می کنم دوستای خوب ندیده من