این روزها چقدر آرامش دارم.و احساس میکنم چه خوب میشه بدون داشتن ترس و استرس از همه چیز لذت ببری. و میتونی نیمه پر لیوانهارو ببنی و حتی وقتی شوهرت که بعد از ده سال زندگی از خونه اش بیرون اومدی و برگشتی تا بعضی وسایل شخصیتو برداری و بعد از دوروز از خونه گریزی قفل خونه رو عوض کرده هم غصه به دلت نیاد و دریای آروم دلت طوفانی نشه.خوشحالم که دیگه کسی نیست که از اینکه مبادا بیاد و از چیزی ایراد نگیره به خودم بلرزم.تعریف پیش کش فقط ایراد نگیره. پول نمیخوام بده فقط ازم پول زور نگیره. دوست داشتن پیش کش با نفرت نگاهم نکنه و وقتی نزدیکش میشم با بی اعتنایی طردم نکنه.
خیلی سخته در کنار مردی زندگی کنی و احساس کنی دوستت نداره ولی وقتی درکنارش نباشی دیگه غصه دوست داشته شدن و نداشته شدن رو نمیخوری و این مایه بسی آرامشه خیال ندارم حالا حالاها برگردم.حتی وقتی با قرار قبلی رفتم و وسایلمو برداشتم دلم برای اون خونه تنگ نشد اگه رگ نارسازگاریم نپره بیرون و با خواهرو برادر و پدر و مادر بسازم فکر کنم بتونم تا اینده ای نامعلوم اونجا بمونم و با خیال راحت نفس بکشم و از زنده بودن و با دیگران بودن لذت ببرم.