دانش یاری می رساند، حکمت ره می نماید . [امام علی علیه السلام]
انتظار اهورایی
بی جنبه انتقاد ناپذیر جرخورده
سه شنبه 88 اسفند 25 , ساعت 9:17 صبح  

  دارم فکر می کنم اونایی که کتاب و مطلب و ....اینا و موسیقی و فیلم و برنامه برای یه ملت یا حتی یه دنیا می سازن عجب دل شیری دارن که انتقادهای سنگین رو بشنون و و وای من که نمی تونم از اونجا میگم نمی تونم که دیروز از مطلبی خوشم اومد و دیدم بی رحمی یه عده نخونن یا ندونن و برای همه همکارای اداری که بیشتر از هزار نفر هستن ارسال کردم که یکی از همکارا(‏یه خانم که نمی شناسم و منتظرم بشناسم تا حالشو بگیرم)‏یه حال اساسی داد که برق از کلم پرید و هنوز تو کفش هستم و برق به کلم برنگشته مطلب رو هم می ذارم تا خودتون قضاوت کنید ایراد این همکار محترم چه ربطی به مطلب من داره؟؟؟؟؟؟؟؟

پ. ن: امکان ارسال پیام تو اتوماسیون اداری رو ازم گرفتن !!!!!!!!!!!

 

چهارشنبه سوری یکی از مهمترین جشنهای دوران ایران باستان است که در آخرین چهارشنبه‌ی سال برگزار می‌شده و به عنوان «جشن اتحاد» از آن یاد می‌کنند، چرا که ابعاد متعدد انسانی این جشن که جامعه آن روزگار را به سوی نیکبختی رهنمون می‌شده، جملگی به یک پیام مشترک منجر شده که همان ارتقای روحیه‌ی اتحاد و نوع دوستی بوده است.

بعد از ورود اسلام به ایران این جشن با آمدن «حاجی فیروز?» که یکی از قدیمی‌ترین شخصیتهای نمایش شادی آور بوده است و دست کم از «عصر ساسانیان» وجود داشته آغاز می‌ِشده.

«حاجی فیروز» درست ?? روز قبل از آمدن عید نوروز با صورتی سیاه شده و لباسی قرمز در بین مردم حاضر می‌شده سپس همه با جشنی دور هم جمع می‌شدند خارها و گیاهان هرز زمین را کنده و زمین منطقه را آماده باروری می‌کردند و زباله‌ها را نیز صبح چهارشنبه از کوچه و خیابان جمع می‌کردند و شب همراه با خارها و بوته‌ها می‌سوزاندند. به همین خاطر چهارشنبه سوری افزون به جشن اتحاد چشن پاکسازی محیط زیست هم بوده. در واقع یکی از پیامهای این جشن این است که بسوزانید و نابود کنید خارها را، و خارهای نفستان و زشتی‌ها و پلیدی‌های سال کهنه را.

آنها آتش می‌افروختند و کلامی که از آن روزها برای ما از بازیها و جشنها باقی مانده«زردی من از تو و سرخی تو از من» است که در هنگام پریدن از روی آتش آن را نی‌خواندند. در این جمله زردی به معنای رخوت و سستی و بی‌تحرکی و سرخی به معنای گلکون و باطراوت و شاداب بودن است.

                 

آنها در هفت نقطه با فاصله‌های معین بوته‌ها را روشن می‌کردند سپس ابتدا پیرمردها و پیرزنها از روی آن می‌پریدند. به این دلیل که احترام به بزرگترها واجب است و همین‌طور آنها به علت سن زیادشان رخوت و سستی بیشتری دارند و باید زودتر از جوانها زردی خود را به آتش بسپارند، بعد از آن جوانترها و بیمارها هم باید از روی آتش می‌پریدند.

جالی توجه اینکه در آن زمان هیچ شیء یا ماده منفجره‌ای در آتش نمی‌انداختند تا ترس ایجاد نشود از اینجا خواهیم فهمید آتش به عنوانی که از عناصر حیات برای ایرانیان باستان مقدس و مظهر فروغ یزدان بوده است اما استفاده از ترقه و ...ابتکار آنها نبوده و بعدها به این مراسم اضافه شده است.

در این جشن آتش را خاموش نمی‌کردند و خاموش کردن آن را بد می‌دانستند بعد از اینکه آتش تا آخر سوخت حاجی فیروز مقداری از دوده‌ی آتش را به صورت خود مالیده و به راه نامعلومی می‌رفت و برای مردم آرزوی اتحاد و همبستگی می‌کرد پس از رفتن او مردم خاکسترها در جایی می‌گذاشتند تا باد آن را ببرد.

بعد از مراسم آتش بازی مراسم کوزه شکنی بوده که به دو روایت نقل شده است: عده‌ای گفته‌اند که هر خانواده بنا به بنابر توانایی مالیش چند سکه در کوزه‌ای قرار می‌داده و آن را از پشت بام به درون کوچه پرت می‌کرده است و هر کدام از نیازمندان به اندازه نیازشان از آن پول بر می‌داشتند و البته نه بیشتر و هیچ شخص ذره ای هم از آن پول‌ها بر نمی‌داشته زیرا معتقد بودند در غیر این صورت برکت از خانه‌هایشان خواهد رفت. و به روایت دیگر هر خانواده تکه‌ای زغال که نماد سیاه بختی، تکه‌ای نمک که نماد شورچشمی و کوچکترین سکه‌ی رایج را که نماد تنگدستی است درون کوزه می‌اندخته و بعد از چرخاندن دور سر تک‌تک اعزای خانواده از بالای پشت بام به پائین می‌انداختند و می‌گفتند «درد و بلای خانه را در کوچه ریختم».

بعد از مراسم کوزه شکنی مراسم قاشق زنی بوده که شخصی که وضع مالی خوبی نداشته با پوشاندن صورت خود بر در خانه‌ها می‌رفته و افراد پول یا آجیل چهارشنبه سوری را که از هفت میوه‌ی خشک تشکیل شده به عنوان کمک در ظرف او می‌ریختند.

آخرین مراسمی که در این شب انجام می‌شده مراسم جالب «شال اندازی» که خواستگاری غیر مستقیم است بوده. به این ترتیب که خواستگار شالی را درون خانه‌ی دختر مورد نظرش می‌انداخته و منتظر می‌مانده اگر خانواده‌ی دختر شیرینی جلوی در می‌گذاشتند جوابشان مثبت و اگر ترشی می‌گذاشتند جوابشان منفی بوده و دختر قصد ازدواج نداشته.

در صورت مثبت بودن جواب خانواده‌های دو طرف در شبهای بعد به صحبت می‌نشستند و اگر به توافق می‌رسیدند یک نفر فال گوش می‌ایستاد به این صورت که در کوچه منتظر می‌ماند تا چند نفر عبور کنند اگر صحبتهای آنها غم‌انگیز بود فال بد می‌آمد ولی اگر حرفهایشان شاد و خوش بود فال خوب بوده و وصلت انجام می‌شد.

پژوهش : کیوان افشین جو

 

جوابیه یا انتقادیه غیر مرتبط که حسابی جرم داد:

با سلام
همیشه به یاد داشته باش که هیچ ریسمانی محکم تر از ریسمان خداوند متعال برای اتحاد وجود ندارد ( و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا ... )
وهیچ کدام از چنین آیین هایی نمی تواند اتحادبخش باشد و با توجه به فرهنگ غلطی که در چهارشنبه سوری ها رواج پیداکرده و خطراتی که همه ساله در آستانه سال نو  گریبان گیر بسیاری از خانواده ها می گردد به نظر می رسد ترویج و توجیه چنین آیین هایی صحیح نباشد و هیچ کدام از چنین آیین هایی منجر به سعادت، خوشبختی و عاقبت به خیری بشر نگردیده است.
ای کاش باور می کردیم که فرهنگ اسلامی خودمان آنقدر غنی است که ما را از قید و بند نیاز به برگزاری چنین آیین هایی رها می نماید.!!!!!!!!!!!!!!
 
پ ن .بعدتر:‏ مسئول انفورماتیک گفت می خوای بگم برات راه بندازن؟
گفتم نه انقدر حرصیم و در عین حال بی جنبه که اگه راه بیفته یه جواب سند تو آل (‏ببخشید هرکاری م یکنم انگلیسی نمیشه)  میکنم دندان شکن که اخراجم کنن پس بی خیالش

بازم پ. ن:‏ برای منتقدین محترم این وبلاگ از طریق خط خانگی لود می شود نه اداری و در وقت اداری


نوشته شده توسط باران | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

انتظار اهورایی

باران
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 13 بازدید
بازدید دیروز: 3 بازدید
بازدید کل: 61515 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

انتظار [46]
عصر نوشتن [9]
خیال سبز [54]
[آرشیو(3)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
رومانتیک[4] . هویت[4] . وحشی[2] . طبیعت[2] . حرف کلیدی ندارم[2] . مرهم[2] . عشق و نفرت . زخم . برزخ . بهشت و جهنم . بیم و امید .
نوشته های پیشین

دی ماه
بهمن ماه
اسفند ماه
خرداد 1387
اردیبهشت 1387
فروردین 1387
مرداد 1387
شهریور 1387
بهمن 1387
آبان 1388
آذر 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
اردیبهشت 89
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
لوگوی وبلاگ من

انتظار اهورایی
لینک دوستان من

گل سرخ
پرسش مهر 8
عشق الهی
زن بودن ممنوع
هر آنچه که شما میخواهید...
بانو بلاگ
سیب سرخ
آسمان عطش
مسایل جنسی

سپیده و فرید

روزنگار خانم شین
گیس طلا
گلمریم
روزا
آیدا
ترگل
نیلوفر
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

رهایی
زیرلبی های مادرانه
چشمامو میبندم و تو منو راه ببر...
خدا به همرات
حسودانه
یعنی میشه؟
تنهایی
باز هم تو
فریاد فریاد
ظلم شاخ و دم نداره
آرامش درون و طوفان برون
[عناوین آرشیوشده]